مصاحبه دوره 4

چه کنیم که آیندۀ خوبی داشته باشیم؟

 

با اینکه 3 دوره از جشنهای چهلمین سال برگزار شده و ما در ستاد برگزاری بارها شاهد صحنۀ تجدید دیدار دوستان قدیمی بعد از 40 سال بوده ایم ، باز این صحنه تازگی خود را برای ما از دست نداده است و زیبایی این لحظه چشمهایمان را تر می کند. آن شب هم چند بار این صحنه تکرار شد و باید اعتراف  کنم که فرایند پیدا کردن دوستان قدیمی یکی از لذت بخش ترین بخش های جشن است.

مثل هر سال ، وقتی که دوستان جمع شدند تو گویی الآن روز اول دانشگاه است و همۀ آنها 18 ساله اند. شیطنتها و گفتگوها درست مثل آن زمان است. برق نگاهها در هنگام باز گویی خاطرات و رقابت در پیشی گرفتن برای صحبت دربارۀ تجربیات  ودرد دل شور و شوقی ایجاد می کند که زمان از یادمان می رود.

جلسۀ اول امسال چند ویژگی داشت که در سالهای قبل نداشتیم. حضور اتفاقی چند تن از جوانان فارغ التحصیل و دانشجو ، جلسه رابه جلسۀ گفت و شنودی دلپذیر تبدیل کرد، نکتۀ دیگر اینکه پیشرفت سریعی که در جمع آوری اطلاعات امسال به همت آقای زهرایی وجود داشت، خبر نامه را بسیار پربار کرده و حجم اطلاعات خبرنامه جذابیت بسیاری برای حاضرین داشت و بسیاری از آنان با دیدن عکسهای دوستانشان در خبرنامه به هیجان آمده و یاد خاطرات مشترکشان افتادند، آقای مهندس ثمری هنگامی که خبرنامه را دیدند از فوت یکی از دوستانشان باخبر شدند و آقای نعیمی از درگذشت 3 نفر از دوستانشان خبر دادند. یکی از دانش آموختگان ، 3 نفر را که در خبر نامه جزو کسانی بودند که از آنها بی اطلاع بودیم ، شناسایی کرده و گفتند بیوگرافی آنها را می گیرند.

سوال رایج این بود که در این چهل سال چه کردی؟ کجا بودی و الان چه می کنی؟ بعضی ها از پاسخی که می گرفتند بهت زده می شدند و بعضی برعکس خوشحال می شدند، البته کسانی نیزبودند که در این مدت،  با هم در ارتباط بودند و دوستیشان پررنگتر و کهنه تر هم شده بود. آقای کاظم میررضا از سختگیری های استادان و شیطنتهای خودش گفت و فضای شادی را ایجاد کرد، ایشان می گفتند دورۀ چهارم ، دورۀ طلایی دانشگاه بوده، البته این ادعایی است که می توان آنرا به بحث گذاشت.

در کارگروه مصاحبه قبلا پرسشهایی تهیه شده بود که از حاضرین سوال شود ولی حضور جوانان و جو جلسه مسیر نشست را به سوی دیگری برد. اولین سوال پیش بینی نشده توسط

آقای خشایار حضرتی، فرزند آقای حضرتی دورۀ چهارم مکانیک که خود، فارغ التحصیل مهندسی شیمی ورودی 79 هستند مطرح شد که از حاضرین پرسید اگر 40 سال دیگر فارغ التحصیلان 91 بخواهند دور هم جمع شوند و جشن بگیرند چگونه خواهد بود؟ پاسخها متفاوت بود، بسیاری اعتقاد داشتند با توجه به پیشرفت تکنولوژی و تغییراتی که در نوع و شکل ارتباطات به وجود آمده و خواهد آمد بعید است که چنین فضای عاطفی و صمیمی در میان جوانان این نسل بعد از 40 سال وجود داشته باشد. خانم مینا ضرابیان فارغ التحصیل 89 کارشناسی ارشد مواد، پرسید شما کسانی هستید که در ایران ماندید ، آیا پشیمان نیستید و توصیۀ شما در شرایط فعلی به ما چیست؟ برویم یا بمانیم؟ پاسخها بیشتر در جهت این بود که با اطلاعات کامل و شناخت کامل از شرایطی که در آن هستید و آگاهانه تصمیم بگیرید و این یک تصمیم شخصی است و کسی نمی تواند برای کس دیگری حکم صادر کند. در این میان پاسخ آقای سلاجقه فارغ التحصیل دورۀ چهارم نسبت به بقیه بیشتر توجه رابه خود جلب کرد. ایشان گفتند من ماندم و سختی های زیادی هم کشیدم ولی به لحظه به لحظۀ آن افتخار می کنم چون تصمیم هایی که گرفتم بر مبنای آرمانهایم بود. به شما هم توصیه می کنم 50% با عقل و 50% با دل تصمیم بگیرید و به احساس و عاطفۀ خوددر تعادل با تفکر اطمینان کنید.

بعضی از حاضرین ، عکسهای قدیمی خود را به همراه آورده بودند تا در اختیار آقای زهرایی برای درج در خبرنامه قرار دهند، دیدن این عکسها از قسمتهای جذاب گردهمایی بود

 سوالهای دیگری مطرح شد از این قبیل که چه راه حل هایی دارید برای اینکه ما در زندگی و کارمان موفق باشیم یا چگونه می توانیم اثر گذار باشیم ؟ چگونه می توانیم راه حلهای درست برای مشکلاتمان پیدا کنیم و بسیاری از سوالات دیگر.

با اینکه قرار ما برای پایان جلسه ساعت 7 بعد از ظهر بود ولی شوق گفتن و شنیدن باعث شد جلسه دیرتر از ساعت مقرر پایان یابد آن هم با قول و قراراهایی برای جلسات بعد.

.

فرصت را غنیمت دانسته و از مخاطبین خبرنامه درخواست می کنیم کلیۀ سوالاتی که می تواند در این جلسات مطرح شود را با ما در میان بگذارند و اگر علاقه مند به شرکت در جلسات هستند تا حضورا با دوره چهارمی ها گفتگو داشته باشند از طریق دفتر انجمن ما را مطلع کنند.

پاسخی بگذارید